گزارش برنامه اکتشاف دره کل شاخ

به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی linkedin

گزارش برنامه اکتشاف دره / منطقه اشترانکوه

تاریخ: 8و9و10/4/1391

اعضاء: امیر جلوانی (سرپرست)، پیمان رازقی (مسئول فنی و گزارش نویس)، محبوبه شایان (گزارش نویس)، عباس طالبی (عقب دار)، یونس افشار (عکاس)، مهدی پناهی (عکاس)، یاشار نصری، محمدرضا احمدیان، تینا اندایش

ساعت 12 چهارشنبه شب بود که از اصفهان برای اجرای برنامه ای حرکت کردیم که تقریباً دو ماه قبل به خاطر برف زیاد منطقه کنسل شده بود. منطقه اشترانکوه مامن ناشناخته ها، ما را فرا می خواند. رسم ترک مسیر و بررسی های توپوگرافی منطقه قبلاً انجام شده بود. پیش بینی آب و هوا گرفته شده و سعی بر اين بود، گروهی قوی برای اکتشاف انتخاب شوند. حدود ساعت 12:30 از اصفهان به مقصد دورود حرکت کردیم. حوالی ساعت 5 صبح به دورود رسیدیم و دوستان خوبمان آقای احمدیان و خانم اندایش نیز که از تهران آمده بودند، به ما پیوستند.

 

روز اول
مسير را به سمت روستاي شروع پياده روي ادامه داديم. حوالی ساعت 6:30 به محل رسیدیم. بعد از صرف صبحانه، تقسیم کردن لوازم گروهی و همچنین گرم کردن، ساعت 8:30 به سمت ابتدای دره حرکت کردیم.

 

 

 

تقسیم وظایف انجام شده بود و قرار شد خانم شایان در گزارش نویسی به من کمک کنند. من نیز کاغذ لمینیت شده ای را که برای این برنامه در نظر گرفته بودم به ایشان دادم تا زمان ها، فرودها و دیگر اطلاعات برنامه را در آن بنویسند. بعد از 20 دقیقه حرکت، راه پاکوب محوی بود که ما را مستقیم به سمت خط الراس مورد نظر هدایت می کرد. هوا رو به گرمی می رفت، اما خنکای نسیمی که همواره همراهمان بود، از تعرق شدیدمان جلوگیری می کرد. باید حدود 7 کیلومتری زمینی با حدود 400 متر ارتفاع را می پیمودیم تا به ابتدای دره برسیم.

بچه ها سر حال بودند و با شوخی های گاه و بیگاه لبخند را بر لبان اعضای تیم می نشاندند. مسیر پر از لاک پشت های ریز و درشت بود که کثرت آن ها باعث تعجب من مي شد. در راه به چوپانی بر خوردیم که اطلاعات خوبی توانستیم در رابطه با منطقه از او کسب کنیم. ساعت 12:15 به ابتدای دره رسیدیم و بلافاصله پیمایش دره را آغاز کردیم. ابتدای دره باز بود و شیب ملایمی داشت و پوشیده از خارها و گون های رنگارنگ بود.

بعد از نیم ساعت حرکت در داخل دره به اولین کاهش ارتفاع رسیدیم که حدود 15 متر بود، اما از سمت چپ به صورت دست به سنگ به پایین رفتیم. پس از کمی حرکت در منتها الیه سمت راست، چشمه کوچکی وجود داشت که محلی ها آن را به آبشخوری برای دام های خود تبدیل کرده بودند. نهار را در آنجا صرف کرده، هارنس ها رو پوشیده، وسایلی که نیاز به آب بندی داشتند را درون درای بگ ها گذاشته و ساعت 14:15 حرکت کردیم.

پس از یک ربع پیمایش در کف دره و دست به سنگ، به اولین فرود رسیدیم. سنگی را با نوار تسمه بلوک کرده و این فرود 8 متری را به پایین رفتیم.

فرود 12 متری دوم را نیز که دو مرحله ای بود با کارگاه بلوک سنگی و یک طنابچه پشت سر گذاشتیم. در حقیقت این فرود جایی برای کارگاه زدن نداشت. سنگ ها کنگلومرا وتیکه تیکه به هم متصل بودند و بهتر است از رول بولت های چسبی بیست سانت یا بیشتر کارگاه مستحکمی برای این فرود در پیمایش های بعدی فراهم گردد.

سعی می کردیم تا جایی که امکان دارد فرود های تا 5 متر را به خاطر باریک بودن و وی شکل بودن کف دره به صورت دست به سنگ و با استفاده از تکنیک های کمک به همنورد (Partner assistance) پایین بیاییم تا هم به طبیعت کمتر صدمه زده و هم سرعت تیم را افزایش دهیم.

کم کم پوشش گیاهی وسط دره انبوه می شد و راهی جز عبور از میان خار و شاخه های خشک و خشن آن نبود. مسیر آنقدر انبوه و پوشیده از شاخه های خشک وتنه های پوسیده ودرختچه های مو و…. بود که از هر جا که میخواستیم عبور کنیم شاخه ها وتنه ها شکسته میشدند و داخل تله ای از چوب ها می افتادیم، یا اصلاً اجازه عبور نمیدادند که در آن واحد چهار پنچ شاخه تیز بر پیکرمان می نشست که آن نیز خالی از لطف نبود و هر از چند گاهی با صدای “آخ و اوخ” بچه ها فضای خنده بر تیم حاکم میشد. گرد وخاک روی درخت ها، شاخه ها و چوبهای خشک نیز بر دشواری پیمایش می افزود. به قول آقای جلوانی “جای بعضی از بچه ها خالی تا باباشون جلو چششون بیاد!”.

فرود سوم به ارتفاع 5 متر با طناب انفرادی داخل حوضچه آبی به عمق یک و نیم متر و فرود چهارم به ارتفاع 20 متر را به کمک کارگاه بلوک درخت بر روی تنه ای خشک که آن را بوسیله یک بک آپ به تنه درخت زنده ای وصل کردیم، پایین آمدیم. فرود 5 نیز 7 متر بود که به سلامت پشت سر گذاشتیم.

بچه ها خیلی خوب تمام تکنیک ها و صحبت های سرپرست را اجرا می کردند. مسیر پر از حوضچه های کوچک و بزرگی بود که در بعضی قسمت های دره به علت جریان نداشتن و کم شدن آب، به حوضچه هایی پر از بچه قورباغه تبدیل شده بود. در این قسمت دره آب در بخشی از دره ناپدید و در ناحیه دیگری هویدا میشد.

ساعت 7 بعد از ظهر بود و ما از یک ساعت پیش دنبال محلی می گشتیم که هم صاف بوده و هم به آب دسترسی داشته باشیم. بعد از جستجوی بسیار محل مناسبی را یافتیم و شروع کردیم به آماده سازی مقدمات شب مانی. بعد از استقرار شروع به طبخ غذا کردیم. نکته جالب این بود که آنقدر که آقایون سعی داشتند قدرت و تبحر خود را در آشپزی نشان دهند، خانوم ها تمایل چندانی به این امر نداشتند.

 


روز دوم

صبح روز بعد پس از صرف صبحانه و گرم کردن، در ساعت 8 مجدداً ادامه پیمایش دره را آغاز کردیم. پس از نیم ساعت به خرسنگ های بزرگی رسیدیم که ابعاد آن ها بین 15 تا 20 متر مکعب بود. جنس کنگلومرایی دره و ریزش کوه های اطراف وجود این سنگ های عظیم را توجیه می کرد. بعضی از آن ها از بالا و بعضی دیگر را از پایین و مابین رد کردیم.

ریزش سنگ ها و وجود آب باعث ایجاد حوضچه های عمیق و گاهی کم عمق و شفاف شده بود، به طوریکه در بعضی نقاط احتیاج به پرش و شنا داشت. ساعت 10 به محلی رسیدیم که دره ی دیگری به این دره می پیوست. با توجه به نقشه های توپوگرافی که از قبل بررسی کرده بودیم، شروع دره اصلی را از این نقطه پیش بینی می کردیم.


بر خلاف تصور ما که نقشه های توپوگرافی نیز آن را نشان نمی داد، دره بسیار باریک شد. طوری که عرض آن به اندازه پهنای شانه های ما بود و در بعضی قسمت ها برای عبور مجبور بودیم حتی کوله پشتی خود را در آورده، با تسمه خود حمایت بین دو پای خود بسته تا بتوانیم با تکنیک هایی نظیر پرس دست و پا عبور کنیم.

تنگ به خاطر باریک بودن و وجود فرود های 8 تا 14 متری محل امنی برای پرندگان بود. به همین خاطر در سرتاسر دره و در کف دره و هر جا که مقداری خشکی وجود داشت کبوترها و  کلاغ ها لانه سازی کرده بودند. فرود 6 فرودی 6 متری داخل تنگ و در حوضچه ای حداقل به عمق 2 متر و کارگاه بلوک سنگی بود. فرودهای 7 به ارتفاع 8 متر، 8 به ارتفاع 14 متر و 9 به ارتفاع 8 متر و در دو مرحله، داخل این تنگ باریک با کارگاه بلوک سنگی انجام شد.

 

نکته جالب این تنگ، طولانی بودن آن در حدود 2 یا 3 کیلومتر بود و همچنین به خاطر اینکه نقشه های هوایی آن را نشان نمی دادند در تخمین مسافت پیمایش دره ما نیز اشکال ایجاد کرده بود. در واقع می شد گفت دره در این قسمت دو طبقه شده بود. طبقه بالایی که ماهواره ها و نقشه های توپوگرافی آن را نشان می داد و به صورت U شکل بود و قسمت زیرین که تنگی باریک بوده و از دید ماهواره ها پنهان مانده بود. تنگ آب سردی داشت و به خاطر عرض کم و دیواره های بلند اجازه دست درازی آفتاب را نمی داد و ما شادمان از این که به همراه خود وت سوت نیز آورده بودیم. کار ما در تنگه شده بود نجات جوجه کبوترها و جوجه کلاغ های هراسیده ای که از ترس، خود را به آب انداخته بودند. هر کس حداقل 2 تا 3 جوجه را از آب گرفت و در محل امنی بر روی سکوهای طبیعی روی دیواره قرار داد.

در تنگ هر از گاهی با پله ای سنگی به ارتفاع تقریبی یک متر که به عنوان سد عمل میکرد روبرو می شدیم. این پله ها حائل میان حوضچه قبل و حوضچه بعد بود. در راه به لاشه متعفن حیوانی شبیه آهو برخوردیم که از بالا به داخل افتاده و عرض تنگ را مسدود کرده بود. چاره ای جز هل دادن آن تا قسمت کم عمق حوضچه و سپس عبور از روی آن نداشتیم. یه کم جلوتر عرض تنگ به دو متر رسید که از سمت راست تنگی مشابه همین تنگ به دره اضافه می شد. آقای جلوانی برای بررسی بیشتر به داخل این تنگ رفت که پس از طی مسافتی حدود 100 متر به آبشاری 5 متری برخورد کرده و بالاجبار باز گشت. پس از آن به مکانی رسیدیم که مانند یک تقاطع دره اصلی را قطع می کرد. سمت راست تونل غار بزرگی که از بالا و از انتها مسدود و در سمت چپ تونل غار کوچکی که از پایین و انتها به وسیله رسوبات بسته شده بود، دیده می شد. به نظر می رسید این تونل ها در زمان حجم بالای آب به وسیله جریان های هیدرولیک ایجاد شده اند. با کمی توجه بیشتر به علائم و نشانه های بر جای مانده بر روی دیواره های تنگ، داغی آب که ارتفاعی حدود 7 تا 8 متر داشت، نمایان بود. کم کم از اتمام تنگ ناامید شده بودیم. بالاخره در ساعت 13:45 به قسمتی از دره رسیدیم که کاملاً باز شده و نقشه های توپوگرافی را در ذهن مان تداعی  می کرد.

وجود این تنگ بیانگر زمانبندی حساس پیمایش دره بود. چراکه اگر یک یا دو ماه زودتر به دره وارد می شدیم، حجم بالای آب در تنگه امکان پیمایش را میسر نمی ساخت و اگر دیرتر به دره می رفتیم، امکان وجود حوضچه هایی با آب گندیده از جذابیت آن می کاست. در همین مکان دستور خوردن نهار صادر شد. سمت راست و بالاتر از مکانی که ناهار میخوردیم، رد آبشاری 15 متری اما خشک دیده می شد. در همان محل دهانه غاری وجود داشت که آقای جلوانی، احمدیان و طالبی برای بررسی بیشتر به سمت آن رفتند. غاری کنگلومرایی، با دهانه ای به ارتفاع حدوداً 2 متر و عرض 4 متر. در این غار پس از ورود باید حدود 3 متر به صورت خم و سپس 2 متر را خزیده عبور کرد. در ادامه دالانی به ارتفاع تقریبی 2 متر و عرض 3 متر با استلاکتیت هایی جوان وجود دارد. حضور یک سه راهی در ادامه مسیر پیمایش غار را کمی طولانی می کند. در سمت چپ راهی به سمت پایین وجود دارد که پس از 20 متر پیمایش و سینه خیز به علت باریک شدن غیر قابل نفوذ می شود.


مسیر مقابل نیز به سمت پایین رفته، که قسمتی از سقف ریزش کرده و شکافی در کف آن وجود دارد. در گوشه ها هم حوضچه های ریم استونی زیبایی وجود دارد. مسیر سمت راست نیز رو به پایین رفته و بسته می شود که به نظر می رسد ادامه همان غاری است که در سمت راست تنگ وجود داشت. کل طول این غار در حدود 150 متر است. پس از نیم ساعت تیم شناسایی غار مجدداً به ما ملحق شدند. به خاطر باز شدن دره فکر می کردیم که دره کم کم رو به اتمام است و به همین خاطر با خیال راحت به نهار خوردن پرداختیم. ساعت 15:15 بود که عزم خود را برای اتمام دره جزم کرده و حرکت کردیم. غافل از اینکه دره هنوز خواب های خوشی برای ما دیده بود. این قسمت از دره پر از خر سنگ های بزرگی بود که بر روی آنها خاک، شن وجود داشته و درختانی نیز روی آن ها روییده بود.

در زیر نیز آب، راهی از میان خرسنگ ها باز کرده بود که با فرودی 14 متری و کارگاه بلوک سنگ به پایین رفتیم. در اکثر فرودها از جمله این فرود من نفر اول بودم و زمانی که به پایین رسیدم و جلوتر رفتم، متوجه وجود غار کوچکی در ادامه مسیر شدم.

هنگام نزدیک شدن به دهانه غار، پرواز پرندگانی توجهم را جلب کرد. در ابتدا فکر کردم که از همان کبوترهای داخل تنگ هستند، اما زمانی که بیشتر به داخل رفتم متوجه صدای فش فشی شدم. خوب که دقت کردم کلونی بزرگی از خفاش های مهاجر را روی سقف دیدم. خیلی ذوق کرده بودم. سریع به عقب برگشتم و به بچه ها اطلاع دادم که با کمترین سر و صدا وارد غار شوند تا موجب ترس و رمیدن خفاش ها نشوند. همچنین هد لامپ ها را نیز در آوردیم تا بیشتر از این زیبایی خدادادی لذت ببریم.

کف غار آب بود و قسمتی از آن نیز عمیق که باید شنا می کردیم. زمانی که از غار خارج شدیم آب نیز به داخل زمین رفت و این طبقه از دره خشک شد. کمی جلوتر فرود 11 به ارتفاع 10 متر داخل غرقابی پر از خرسنگ انجام شد. به داخل غرقاب که رفتیم صدای زیاد آب توجه مان را جلب کرد.

بله، دره مجدداً به واسطه ریزش خرسنگ های بزرگ و جریان آب، طبقه دیگری را در دل خود جای داده بود. دره سه طبقه شده بود. پدیده ای نادر که من تا بحال ندیده بودم و بسیار شادمان از این کشف. تصمیم گرفته شد این طبقه از دره نیز پیمایش شود. اما چون معلوم نبود که غار به بیرون راه داشته باشد یا خیر قرار شد من کوله خود را در بالا گذاشته و برای بررسی بیشتر به پایین بروم. با کارگاه بلوک سنگی و فرودی 20 متری به داخل غار رفتم.

در حین فرود خفاش ها از کنارم عبور می کردند و به محض رسیدن به زمین فضله های بسیار زیادی که روی سنگ ها و کف ریخته شده بود توجهم را جلب کرد. به بالا که نگاه کردم، کمی ترسیدم. 5 تا 6 کلونی بزرگ خفاش که مجموعاً تعداد آن ها بین 400 تا 500 خفاش بود، بر روی سقف لانه گزیده بودند. دیدن فیلم های ترسناک در گذشته و حمله خفاش ها در غارهای ناشناخته به غارنوردان، به ترسم می افزود.

به سرعت راه خود را به سمت جریان آب ادامه دادم و در تمام راه اینگونه به خود تلقین می کردم که این خفاش ها میوه خوارند! بعد از عبور از خرسنگی بزرگ به آبشاری 8 متری رسیدم. چون طناب نداشتم مجدداً به عقب برگشته و بعد از شرح آنچه دیده بودم، آقای جلوانی با کوله پشتی وبه همراه تجهیزات نصب کارگاه و طناب به پایین آمد. هر دو مجهز به وسایل صعود بر روی طناب بودیم تا در صورت مسدود بودن غار که احتمال آن نیز زیاد بود به بالا برگردیم. کارگاه فرود 13 را از سنگ لاخ شده ای ساختیم و آقای جلوانی برای بررسی بیشتر به پایین رفت.

تمام ترس من امکان وجود سیفون هایی بود که در انتهای غار وجود داشته و فرد پیش رو را به درون خود ببلعد. بعد از حدود 20 دقیقه لحظات دلهره آور آقای جلوانی برگشت و با سوت دستور تخلیه تیم به پایین را صادر کرد. من بلافاصله به عقب برگشتم و بچه ها را به پایین فرا خواندم. تیم تمایل چندانی به ورود در غار نداشت. تصور بر این بود که شاید طبقه ای دیگر نیز به مسیر اضافه شده و مجبور به شب مانی داخل غار شویم. بعد از کمی صحبت با تیم، کوله من به پایین منتقل شده و اعضاء تیم نیز به پایین آمدند و این غار را نیز که در دل دره به طول تقریبی 200 الی 300 متر بود، پیمودیم.

پس از خروج از غار دوباره خرسنگ های بزرگ پذیرای ما بودند. اما این بار فقط اجازه می دادند از روی آن ها عبور کنیم. حرکت از روی خرسنگ ها بسیار مشکل بود و باعث شد که سرانگشتان کسانی که دستکش نداشتند، ساییده شده و یا زخمی شود. فرود 14 را نیز از سنگی کمک گرفته و 12 متر داخل حوضچه ای 3 متری پایین رفتیم. هوا رو به تاریکی می رفت.

با اینکه ممکن بود در اصفهان نگران ما شوند، اما باید در این دره ناشناخته شب دیگری را نیز سپری می کردیم. جایی برای شب مانی پیدا کردم. تیم که به من رسید، بچه ها متوجه وجود سنگ چین هایی در دره شدند. هیچ چیز بیشتر از این سنگ چین ها امیدواری و نشاط را در تیم زنده نمی کرد. بلافاصله برای بررسی آن به بالا رفتم. پاکوب ضعیفی نیز در کنار سنگ چین ها وجود داشت. با مشورت با سرپرست قرار شد تا تاریکی هوا پاکوب را ادامه داده شاید از دره خارج شویم.

حوالی ساعت 9:30 شب بود که سرپرست ادامه مسیر را به صلاح تیم ندید و محلی را برای شب مانی برگزیدیم.

روز سوم

صبح روز بعد پس از صرف صبحانه ای مختصر در ساعت 7:45 صبح پیمایش آخر دره را شروع کردیم.

بعد از عبور از مابقی خر سنگ ها در ساعت 9 صبح به رودخانه انتهای دره رسیدیم. شادمان از این برنامه مهیج بلافاصله برای اطلاع دادن از وضعیت سلامت خود به سمت روستایی که مینی بوس منتظر ما بود، حرکت کردیم. حدود ساعت 10:30 به مینی بوس رسیدیم. هنگام تعویض لباس ها متوجه شدیم که کیف کمری من و کوله آقای افشار به سرقت رفته اما کاری نمی توانستیم بکنیم. روستا را در ساعت 11:30 ترک گفتیم و حوالی ساعت یک بعدازظهر به دورود رسیدیم. بعد از صرف نهار و خداحافظی از دوستان تهرانی در ساعت سه و نیم به سمت اصفهان حرکت کرده و ساعت 8 شب به اصفهان رسیدیم.

نکته مهم این برنامه که از افتخارات گروه آراد اصفهان محسوب می شود و در برنامه اکتشاف دره پیشین نیز انجام شد، پیمایش تمیز دره بدون کوبیدن حتی یک رول بود.

نکات مفید:

  1. درجه سختی دره به صورت (3C1XVIS) تعیین شد. (برای توضیح بیشتر، 3 درجه بندی کار با طناب, C1 کلاس آبی دره، X میزان ریسک پذیری در دره، VI زمان پیمایش دره بوده که به دو روز کامل یا بیشتر نیازمند است و S به خاطر وجود تنگ باریکی بود که در وسط دره قرار داشت)
  2. در دره چشمه های آب خوردن در حدود دو یا سه چشمه وجود داشت اما آب دره قابل شرب نبود. باید در حین پیمایش دره آب کافی به همراه داشته باشید.
  3. بهترین زمان پیمایش دره تیرماه بوده و بهتر است وت سوت تمام یا نیمه 3 میل به همراه داشته باشید.
  4. شب مانی درست قبل از ابتدای تنگ باریک یا بعد از آن و یا بعد از غار امکان پذیر است.
  5. استفاده از دستکش خصوصاً هنگام عبور از خرسنگ ها بسیار کمک می کند. 

دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام،

بیا برویم…

آنسوی هر چه حرف و حدیث امروز است، همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقیست،

می توانیم بدون تکلم خاطره ای حتی، کامل شویم،

می توانیم دمی در برابر جهان به یک واژه ساده قناعت کنیم،

من حدس می زنم از آواز آن همه سال و ماه هنوز بیت ساده ای از غربت گریه را به یاد آورم.

من خودم هستم، بی خود این آینه را روبروی خاطره مگیر، هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است،

تنها شبی 7 ساله خوابیدم و بامدادان هزارساله برخواستم.

“سید علی صالحی”

 سبز باشید

           پیمان رازقی

مجموعه دره و دره نوردی ایران با هدف گسترش دانش فنی و ارتقا سطح علمی ورزش دره نوردی با همکاری فدراسیون دره نوردی ایران با تلاش متخصصان این رشته فعالیت خود را در سال 1385 آغاز نموده است .

اشتراک در خبرنامه ایران کنیون

Click edit button to change this text. Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit